افزايش امار وبلاگ

عاشقانه

یه عمریه دوستت دارم پنهونی
هیچوقت نشد بپرسم كه مجنونی
دلم می خواد بگم كه دیوونتم
اسیر اون چشمای بی غرورتم
هر جا می رم حرف تویه
یاد تو صاحب خونه ی دل های همه
ای كاش می شد می فهمیدی عاشقتم
چند ساله كه به یاد نگات زنده ام
كاسه صبرم دیگه لبریز شده
می خوام بدونی كه قلبم غمگین شده

سراب




ارسال توسط محمد سيدى

امروز دوباره دلم البوم خاطراتتو ورق می زد
همش به یاد اون روزا خودش رو سرزنش می كرد
امروز دوباره كوه غم اومد تو خونه ی دلم
بازم دوباره یاد تو اومد توی رویای من
امروز دوباره گل های باغچه رو چیدم برا تو
تویی كه عمرت بودمو رفتی شدی دشمن جون
حسرت دیدن چشمات داره دیوونم می كنه
حسرت اون روزای خوب داره اوارم می كنه
سراب




ارسال توسط محمد سيدى

عاشقانه کوتاه

تیک تیک ساعت دوباره عشق و به یادم می یاره
نگاه عاشق تو رو به یاد چشمام می اره
حرف های بچه گانه ای که می زدیم به همدیگه
اشک های بی غروری که همش می ریخت با یک گله
چه روزای شیرینی بود اون لحظه های عاشقی
اون رویای قشنگی که ساختیم با هم از زندگی
ثانیه های بی کسی اصلا تمومی نداره
انگار باید تنها باشم تا اخر عمر با غصه
دلم می خواد بیا پیشت چرا خدا تورو گرفت
ای کاش می شد به جای تو منو از دنیا می گر فت
سراب




ارسال توسط محمد سيدى

شعر عاشقانه

اهای تو که دم از صداقت می زدی
رفتی و اشیو نمو بهم زدی
گفتی یه عمری برام دلوا پسی
یه عمریه به عشق من دل بسته ای
ساده بودم که گوش به حر فات می دادم
بچه بودم یکسره بی تا بت بودم
با اون نگاه مهربون چه زود منو گولم زدی
چه زود منو به بود نت عادت دادی
اصلا به فکرم نرسید که رفتارات ظاهرین
کارتو خوب بلد بودی باید بهت تبریک بگم
سراب




ارسال توسط محمد سيدى

مد شده تو زمونه
بی وفایی ارزونه
دلا می شكنه اسون
غم می یاره فراوون
محبتها كم شده
قلبها همه سنگ شده
حروم شده عاشقی
مجنون نمی شه كسی
عشق رفته تو قصه ها
جاش اومده غصه ها
گذشت رفته از یادها
بی رحم شدن ادما
سراب




ارسال توسط محمد سيدى

http://www.mxm.ir/blog/images/mowlana.jpg

صنما جفا رها کن ,کرم این روا ندارد                بنگر به سوی دردی که ز کس دوا ندارد

ز فلک فتاد طشتم, به محیط غرقه گشتم                به درون بحر جز تو دلم آشنا ندارد

ز صبا همی رسیدم خبری که می پزیدم             ز غمت کنون دل من خبر از صبا ندارد

به رخان چون زر من, به بر چو سیم خامت         به زر او ربوده شد که, چو تو دلربا ندارد

هله , ساقیا , سبکتر ,ز درون ببند آن در             تو بگو به هر که آید که سر شما ندارد

همه عمر اینچنین دم نبده ست شاد و خرم          به حق وفای یاری که دلش وفا ندارد

به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی؟       چه غمست عاشقان را که جهان بقا ندارد؟

برویم مست امشب به وثاق آن شکرلب            چه ز جامه کن گریزد چو کسی قبا ندارد؟

به چه چشم های کودن شود از نگار روشن               اگر آن غبار کویش سر توتیا ندارد؟

هله , من خموش کردم برسان دعا و خدمت        چه کند کسی که در کف بجز از دعا ندارد؟




ارسال توسط محمد سيدى

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 122
بازدید ماه : 409
بازدید کل : 422350
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1



بازدید :

نمايش قيمت سايت